شایانشایان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

تاخير 2 ماهه و دلتنگي ما

1392/5/22 13:46
نویسنده : mamanbaba
1,308 بازدید
اشتراک گذاری

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام:

سلام به همه سلام به همه ي دوستاي خوبم بعد 2 ماه تاخير اومدم هم دلم تنگ شده بود هم كلي خوشحال شدم از كامنت دوستاي خوبم

فكر نميكردم دوستاي خوبم اينقدر از نبودم ناراحت باشند راستش اينترنت خونه قطع بود و منم يكم تنبلي كردم واسه راه اندازي مجددش ولي دلم واسه همتون تنگ شده بود

خب بريم سر اصل مطلب كه گل پسر خوشكلمه مامان فداش بشه الهي چطوري عزيزم؟فدات بشم كه با شيطنتت كل وقت روزم و گرفتي

نفسم اتفاقات اين مدت  تو عكسات توضيح ميدم

حالا بريم سراغ عكسا::::::

 

 

اين عكس و تو كارگاه بابا گرفتي عزيزم با بابايي رفته بودي مثلا سر كار

 

شيطونك من ببين چه كارايي ميكني؟؟؟؟؟؟؟نیشخند

 

اين عكس و تو محوطه ي مهدي كه ميري گرفتم راستي يادم رفت بگم يه يك ماهي هست كه كلاس نقاشي ميري فداش بشم كه خيلي استعداد داري مامان بعدا ا نقاشيات عكس ميگيرم و واست ميزارم خانم معلمتو هم خيلي دوست داري تا ميگم خانم معلمت ميگي ماماني خانم اميني

محاله كه كلاست تموم بشه و رو اين تاب بازي نكني قربونت برم كه اينقدر عاشق تابي

 

يه جمعه هم با بابايي رفته بوديم جنگل اينم ژست ماهيگيريته نفسم

خسته از ماهگيري

 

واي مامان ببين اين ماسك و ميزدي و همه ي دور و برياتو ميترسوندي آخرش اصرار كردي با دايي ساسان عكس بگيري

 

 

 

تقريبا 10 روز پيش با خاله راحله و بابايي رفته بوديم سرعين خيلي خوش گذشت شما هم خيلي پسمل خوبي بودي

پسندها (1)

نظرات (13)

مامان محدثه
22 مرداد 92 3:21
بابا چ عجب امدین به خدا کلی دلمون براتون تنگیده بود
آفرین به این پسر باهوش که نقاشی های قشنگ میکشه مامانی حتما عکساشو بزار تا ببینیم
ای جونم با این ماهی گرفتنت
همه ی عکسات قشنگ شدن عزیزم



سلام عزيم فدات بشم ممنون كه بهمون سر ميزديد
مامان ملیکا جون
23 مرداد 92 10:48
سلام
کجا بودید ، خیلی وبتون رو باز کردیم ولی کامنت جدیدی ازتون ندیدیم
خوشحالیم که دوباره برگشتید
خیلی ترسیدم خاله جون، چه ماسک وحشتناکی بود...



سلام خيلي ممنون كه بهم سر ميزديد نميدوني چقدر خوشحال شدم وبتونو دوباره ديدم
♥ نیم وجبی ♥
23 مرداد 92 13:53
به به ببین کی اومدهه
این همه مدت نبودین واااای
خوش اومدییین..ماشالله چقدر بزرگ و شیرین شدی شایان جونم
ای جوونم چه ژستای باحالی هم گرفته،، وااای چه ماسک ترسناکی
همیشه به گردش هرجا هستین سالم و سلامت باشین


سلام گلم دل ما هم تنگ شده بود مرسي كه فراموشمون نكرديد
هیراد و عمه لیلاش
23 مرداد 92 19:15
سلام عزیزم ، دلمون برای شما و گلپسری تنگ شده بود چه عکسهای خوب و قشنگی انداختید ولی ماسکت واقعا ترسناک بود پسملی خاله
ژست ماهیگیرت هم خیلی ناز افتاده


ممنون عزيزم
✿♥✿ محمدپارسا ✿♥✿
23 مرداد 92 23:04
ممنون خاله جون از تبریک تولدتون بازم به ما سر بزنید
متین مامی ایلیا
25 مرداد 92 19:23
سلام عزیزم خوشحالم خوبی و برگشتی

دلم براتون تنگ شده بود

ماشالا شایان جونم خیلی بزرگ شده ببوسش از طرف من


فدات عزيزم فداي مهربونيات
مامان محمد و ساقی
30 مرداد 92 20:55
سلام خانمی داشتم تو البوم عکسها نگاه میکردم تا تولد شهریوریها رو بزارم عکس شایان جون رو دیدم.ماشالله بزرگ شده.نسبت به عکسی که برام فرستاده بودین مردی شده واسه خودش.ایشالله همیشه سلامت باشه.
مامان پارسا و پوریا
9 شهریور 92 2:48
همه عکساش قشنگ بود به ویژه اونی که با عینک و پتو انداخته بود


ممنون
حامی
11 شهریور 92 23:38
خـــــــــــــــــــــــــــــــــــدایا… خدا در مکان های دور از انتظار به دست افرادی دور از انتظار و در مواقعی تصور ناپذیر معجزات خود را به انجام می رساند. برای آن مهربانِ توانا ، غیرممکن وجود ندارد … همیشه ، همیشه و همیشه امیدی هست … روزهایتان پر از امید و شادی
♥ نیم وجبی ♥
23 شهریور 92 14:18
ما آپیم دوست خوبم
هیراد و عمه لیلاش
26 شهریور 92 23:10
مامانی دوباره کجایی آخه دلمون خیلی تنگ شده
بهار
6 مهر 92 21:59
سلام طراحی اختصاصی قالب وبلاگ برای شایان جون . http://ghalebe-weblog.blogfa.com
عمه حدیث خوشگله
10 مهر 92 18:51
سلاااااااااااااااااااااام چه عجب!!! دلمون براتون تنگ شده بود خوشحالم که دوباره برگشتین... اونم با یه عالمه خاطره چه عکس های قشنگی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد