جوجوي مامان مريض شده
سلام عزيز دل ماماني
الان كه دارم اين پست و ميتايپم شما خوابيد تازگيا ديگه لازم نيست ماماني كنارت بخوابم تا شما هم بخوابي مامان جلوي tvبرات بالش والبته پتوي عزيز تر از جونتو ميزارم و به چند دقيقه نميشه كه خودت خوابت ميبره آخه ميدوني ماماني دوست ندارم بعد از ظهرها بخوابم اما چي بگم كه تا سر ميزارم رو بالش خوابم ميبره به كسي نگيا يه وقتايي قبل از اينكه تو بخوابي مامان خوابه و كلي هم خواب ميبينه
يه چند روزيه كه جوجوي من مريضه پريروز بردمت دكتر بعد معاينه ازش خواستم يه آزمايش و يه چكاب كامل برات بنويسه پارسال هم اين كارو كرده بودم خلاصه چون واسه آزمايشت بايد ناشتا ميبودي ساعت 9 كه بيدار شدي من و مادرجوني برديمت آزمايشگاه همش ميترسيدم كه ميخواي كلي دادو بيداد راه بندازي تا ازت خون بگيره البته ناگفته نمونه كه قبل رفتن ماماني كلي باهات حرف زدم و بهت توضيح دادم كه قراره به دستات سوزن بزنن و گفتم كه پسرم شجاعه و يه مرد و اصلا هم گريه نميكنه شما هم تاييد كردين
وقتي نوبتت شد ماماني از تو بيشتر دلهره داشتم وقتي خانم پرستاراي مهربون ديدن شما كوچولوييد 2 تاييشون اومدن كه اگه گريه كرديد آرومت كنن اما وقتي سوزن به دستات زدن فقط يه اخم كوچولو كرديو تا آخرش فقط به خون گرفتن نيگاه كردي الهي من فداي اون شجاعتت بشم خانم پرستارا كلي از شهامتت ذوق كردن و تشويقت كردن ديگه آخراي كار بود كه با اون زبون شيرينت گفتي بسه ديگه خانم دكتر ديگه دردم اومد
اي جونم ماماني فدات بشه كه اينقدر عاقلي يه خانمي هم اونجا بود و همزمان با تو خونشو ميگرفتن يه نگاهي به اون خانم كرديو گفتي ماماني ديدي اون خانم هم گريه نميكنه واي نميدوني اون آقاي دكترو پرستاراش چقدر نازت كردن ماماني كه از ذوق زياد داشت ميرفت تو ابرا
اومدني هم ازشون تشكر كردي و اونا هم كلي سفارش كردن بردمت خونه اسپند دودت كنم
ماماني هم واسه اين شجاعت و ادبت اينو خريدم كه كلي ذوق كردي فقط ماماني از ديروز بخاطر صداش همگي سردرد گرفتيم نميدونم چرا باطريش هم تموم نميشه
اينجا هم گذاشتي كنارت تا اونم بخوابه
دوست دارم عزيزم اميدوارم هميشه دلت خوش و لبت خنده باشه اين بزرگترين آرزوي مامانه